23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت.برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق .بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست.دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر امان میگفتم، از شروعش از پاریس.از روزی که فرانسوی های رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،وقتی که ان غرور اعصاب خورد کن عجیب و غریبشان پایمال شود و دیگر کسی در میانشان از احساسات بی غل و غش انسانی ننویسد ،میگفتم روزی که نتردام مقدس روی رودخانه در اتش بسوزد و اسکلت نجیب و نافرم کوآزیمودو برای همیشه در میان برج هایش خاکستر شود.امشب.بعد از سالها شیطان پا به زمین مقدس گذاشت و افسانه ی هوگو را  کشت ، بدون نتردام دختر کولی چگونه خدای خورشیدش ،ان فوبوس دیوثش را نجات دهد؟کلود فرولو برگشت و نتردام را اتش کشید !اتش کشید جایی که نطفه همه بود و همه چیز از ان شروع شد از محدودیت دینداری تا اعدام معشوقه و نجات جان یک بز به جای یک انسان!

 کوآزیمودو  دیگر نمیتواند ازمیلاندا ی بیهوش و نیمه جانش را بغل بگیرد از برج های دوقلو بالا برود و از اعماق قلبش که برای اولین بار در ان زندگی کوفتی اش از شادی پر شده،از ته گلویش با ان دهانش کجش فریاد بزند:بست !بست!

برجها هم خاکستر شدند مانند استخوان های ناهنجارت کوآزیمودو ،لعنت به تو.

*عکس از واشنگتن پست


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها