دوباره نزدیک به آن ایام تولد لعنتی ام شدیم و اخلاقم به صورت پیش فرض  روی حالت تخماتیک قرار گرفت:/نمیدانم چرا همیشه در روز تولدم از سگ هار هم بدتر و عوضی تر میشوم:/فکر کنم افسردگی بعد از زاییده شدن میگیرم:) کلا از بچگی با این روز مشکل داشتم:)فکر کنم از همان موقع هم طرفدار انقراض و نابودی بوده ام.بالاخره از ان دوران گذشتیم ،هنگام فرود در زمان رسیده و خلبان تخماتیک خاموش شده تا خلبان اصلی یعنی من کنترل پرواز را در دست بگیرد:/در واقع گند کاری هایش را ماله بکشد:///

واقعا رفتار وحشتناکی داشتم:/بیشتر از همه برای خواهرم عذاب وجدان دارم:/بدبخت چه گناهی کرده که باید بعد از ۴_۵سال کسی مثل من گریبان گیرش شود؟؛)

اعتراف میکنم خیلی اذیتش میکنم او هم هیچی نمی گویند و این است مرا خیلی به او وابسته کرده:)خیلی هم به گردنم حق دارد ولی من خیلی بد رفتار بودم تا حالا :(تصور این که یک روز اطرافم نباشد دیوانه ام میکند :(

امروز هدیه خواهرم هم رسید♡_♡کتاب 《وقتی که نیچه گریست》را برایم خریده♡_♡

میخواستم بغلش کنم و کلی گازش بگیرم،ولی طبق معمول ان صدا های بی شرف درون مغزم گفتند این لوس بازی ها چیه؟؛/خبر مرگشان://وقتی دیدم زورم به خودم نمیرسد کل احساساتم را خرج طوطی اش کردم:/همان طوطی ای خودم را جر دادم تا اسمش را فرانچسکو بگذارد ولی به خرجش نرفت و نامش شد پاملا،انقدر طوطی  را چلاندم که چشماهاش را ریز کرد عصبی شد مطمئنم بیشتر ادامه میدادم غر غر کنان گازم میگرفت:))))

جا دارد بگویم فاکینگ صدا های درون مغزم همین الان هم دارند میگویند خاک بر سرت فیلم هندی اش نکن دیگر،جوابم بهشان دقیقا این است !every body shut up!fuck offبه شما چه ربطی دارد اصلا؟فاک به همه تان عوضی ها:/

می خواهم اصلا این آهنگ را به او تقدیم کنم بروید گم شوید ،بمیرید همه تان، خواهر خودم است دوستش دارم:)))


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها